Love

وقتی گریه كردم گفتند بچه ای !

وقتی خندیدم گفتند دیونه ای !

وقتی جدی بودم گفتند مغروری !

وقتی شوخی كردم گفتند سنگین باش !

وقتی سنگین بودم گفتند افسرده ای !

وقتی حرف زدم گفتند پــــرحرفی !

وقتی ساكت شـدم گفتنـد عاشقی !

اما گریه شاید زبان ضعف باشد ،شاید خیلی كودكانه،

شاید بی غرور، اما هرگاه گونه هایم خیس می شود

میدانم نه ضعیفم، نه یك كودك , می دانم پر از احساسم
نوشته شده در یک شنبه 27 بهمن 1398برچسب:,ساعت 10:54 توسط | |

زندگی یعنی چکیدن،همچو شمع از گرمی عشق

زندگی یغنی لطافت ، گم شدن در معنی عشق

زندگی یعنی دویدن بی امان در وادی عشق

رفتن و آخر رسیدن بر در آبادی عشق

نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1398برچسب:,ساعت 18:11 توسط (zed)| |

نوشته شده در جمعه 22 دی 1398برچسب:,ساعت 22:1 توسط (zed)| |

کاش لبخندهایت آنقدر زیبا نبودند که امروز آرزوی دیدن یک لحظه فقط یک لحظه از لبخندهای عاشقانه ات را داشته باشم! کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمی شد تا امروز چشمان من به یاد آن لحظه بهانه گیرند و اشک بریزند! کاش حرف های دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با خود نگویم " آخه او که میدونست چقدر دوستش دارم!!!!!!!!

نوشته شده در جمعه 22 دی 1398برچسب:,ساعت 12:8 توسط (zed)| |

نوشته شده در شنبه 16 دی 1398برچسب:,ساعت 17:19 توسط (zed)| |


♥هیچ وقت این دو جمله رو نگو: 1)ازت متنفرم ٢)دیگه نمیخوام ببینمت♥
♥هیچ وقت با این دو نفر همصحبت نشو: 1)از خود متشکر ٢)وراج♥
♥هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن: 1)پدر ٢)مادر♥
♥هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو: 1)نمیتونم ٢)بد شانسم♥
♥هیچ وقت این دو تا کارو نکن: 1)دروغ ٢)غیبت♥
♥هیچ وقت این دو تا جمله رو باور نکن: 1)آرامش در اعتیاد ٢)امنیت دور از خانه♥
♥همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار: ١)آرامش با یاد خدا ٢)دعای پدر و مادر♥
♥همیشه دوتا چیز و به یاد بیار: ١)دوستای گذشته رو ٢)خاطرات خوبت رو♥
♥همیشه به این دو نفر گوش کن: 1)فرد با تجربه ٢)معلم خوب♥
♥همیشه به دو تا چیز دل ببند: ١)صداقت ٢)صمیمیت♥

نوشته شده در شنبه 16 دی 1398برچسب:,ساعت 14:19 توسط (zed)| |

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:37 توسط (zed)| |

در این حالت شما بایستی از بالای گردن به سمت پایین شروع به خوردن نمایید(حالت خوردن )در آخر کار هم یه بوسه جانانه از لبان طرف مقابل بفرمایین

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:53 توسط (zed)| |

اندکی قبل از بوسیدن زبان خود را برروی لبهای عاشق خود حرکت دهید و لب بالا یا پایین هم فرقی نمی کند و این بستگی به موقعیت لبهای شما دارد.( آخر خوشگذرانی )

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:53 توسط (zed)| |

 برای یار خود یک بوسه در نامه های مخصوص این کار بفرسـتیدو به جای هر بوسه یک حرف x در یک ردیف بنویسید مثل این xxxxxxx

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:52 توسط (zed)| |

خاطر خواه خود را با یک بوسه آقا منشانه زیر گیاه دارواش غافلگیر نمایید. این حالت همچنین برای افراد خجالتی عالیه تا از شریک خود یه بوسه توپ بگیرند.

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:50 توسط (zed)| |

ربان شریک خود را بلیسید تا گرم گرم شود . سپس بلافاصله وزش بادی بر روی آن با دهان خود ایجاد نماییداین کار باعث ایجاد سر و صدای شهوانی از طرف مقابل خواهد شد

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:50 توسط (zed)| |

لب خود را با یک توار چسب ببندیدوسپس توجه شریک خود را جلب کنیدوقتی همسرتان به شما نزدیک شدسروصدا اپجاد کنید بطوری که مثلا در حال گفتن چیری هستیدو طوری وانمود کنید که نمی توانید نوار جسب را باز کنیدوقتی که یار شما نوار چسب را از لب شما باز می کند تا بفهمد که شما چه می گوییدبه او بگوییداین لبها فقط برای یک چیر خوب است و سپس یک بوسه اتشی مزاج از او بگیرید.

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:48 توسط (zed)| |

در این حالت شما باید یک تکه میوه را بین دو لب خود قراردهید(میوه های آبدار مثل انگور- توت فرنگی - تکه کوچکی از آناناس یا انبه ایده ال هستند)همدستان را ببوسیددر این حین گاز کوچکی از میوه بزنیداینکار را ادامه دهید تا میوه نیمه شود در این حال اجازه دهید آب میوه بر روی دهانتان جاری شود.

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:45 توسط (zed)| |

در این نوع از بوسه زبانها با یکدیگردرگیر می گردد

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:44 توسط (zed)| |

یک بوسه شوخی آمیز. برای اینکار یک تکه یخ کوچک را دهان خود بگذاریدسپس دهان خود را باز کنید و یک بوسه از طرف مقابل خود بفرمایین(البته با زبان خود تکه یخ را تکان دهید) این بوسه شهوانی فرانسوی می باشد.

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:43 توسط (zed)| |

این بوس به بوس مادرانه یا دوستانه معروف است .بوسه از پیشانی به هر کسی می تواند آرامش ببخشد. برای اینکار لبان خود را به آرامی باپیشانی طرف مقابل تماس داده و بگذارنید

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:42 توسط (zed)| |

یک رفتار شهوانی و خیالی. این عمل ممکن غلغلک دهنده باشد اما ارام باشید و از این حرکت لذت ببرید.

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1398برچسب:,ساعت 1:41 توسط (zed)| |

نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1398برچسب:,ساعت 15:47 توسط (zed)| |

 
یکــ ــی می پرســ ــد :اندوه تــ ــو از چیست؟

سبــب ساز سکوت مبهمت کیست؟

برایش صادقانه مینویسم:برای آنکــ ــه باید باشد ونیست

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1398برچسب:,ساعت 1:59 توسط (zed)| |

خــــــدایا
به حد کافی خیال بافتم
وتنم کردم...
یه کــم واقعیت شیرین لطفا

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1398برچسب:,ساعت 1:52 توسط (zed)| |

من و تنهایی هیچ وقت بهم خیانت نمی کنیم..

چه تقدیر بدیست..من اینجا بی تو می سازم و تو انجا با او می سازی

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1398برچسب:,ساعت 1:43 توسط (zed)| |

بــــــــــوی گند خیانت تمام شـــــــــــهر را گرفته…!

مردهای چشم چران, زن های خائن

پسرهــــای شهوتی…! دخترهـای پول پرست…!

پـــس چه شد؟؟؟
چیدن یک سیب و اینهمه تقاص؟!
بیچــــاره آدم…! بیچـــاره آدمیت

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1398برچسب:,ساعت 1:31 توسط (zed)| |

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
  

همه اندیشه ام اندیشه فرداست 


وجودم از تمنای تو سرشار است
 

 زمان در بستر شب خواب و بیدار است
 

هوا آرام
 

         شب خاموش  

 

                  راه آسمان ها باز
  

خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
  

رود آنجا که می بافتند کولی های جادو گیسوی شب را 


همان جا ها که شب ها در رواق کهکشان ها خود می سوزند
 

همان جاها که اختر ها به بام قصر ها مشعل می افروزند
 

همان جاها که رهبانان معبدهای ظلمت نیل می سایند 


همان جا ها که پشت پرده شب دختر خورشیدِ
 فردا را می آرایند
 

   همین فردای افسون ریز رویایی
 

      همین فردا که راه خواب من بسته است
 

          همین فردا که روی پرده پندار من پیداست
 

                   همین فردا که ما را روز دیدار است
 

                         همین فردا که ما را روز آغوش و نوازش هاست
 

             همین فردا
 

                  همین فردا
 

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
 

زمان در بستر شب خواب و بیدار است
 

سیاهی تار می بندد
 

چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است
 

دل بی تاب و بی آرام من از شوق لبریز است
 

به هر سو چشم من رو میکند فرداست
 

سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند
 

قناری ها سرود صبح می خوانند
 

من آنجا چشم در راه توام ناگاه
 

   ترا از دور می بینم که می آیی
 

           ترا از دور می بینم که میخندی
 

                   ترا از دورمی بینم که می خندی و می آیی
 

نگاهم باز حیران تو خواهد ماند
 

سراپا چشم خواهم شد
 

ترا در بازوان خویش خواهم دید
  

سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
 

تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت 


   برایت شعر خواهم خواند
 

          برایم شعر خواهی خواند
 

                  تبسم های شیرین ترا با بوسه خواهم چید
 

و گر بختم کند یاری
 

              در آغوش تو ای افسوس
  

                               سیاهی تار می بندد
 

چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است
 

            هوا آرام  

 

                  شب خاموش  

 

                         راه آسمان ها باز
 

زمان در بستر شب خواب و بیدار است . . .

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1398برچسب:,ساعت 1:29 توسط (zed)| |

ای لاله رخ که تو بردی ز ما قرار

                                                            رحمی بکن که تو کردی دلم آشکار

ای نور دیده تو رفتی ز دیده دور

                                                            ای وای دل که شد ابدال هر دیار

چشمم به راه تو شد سینه غرق خون

                                                             بیمار عشق تو ماندم به انتظار

هستم غزال تو من کشته بر نگاه

                                                             کردی شکار دل جسمم مکش به دار

بنگر به شعله تو جانم به سوز عشق

                                                             مکش تو جان ز افشان دم به دم به نار

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1398برچسب:,ساعت 1:19 توسط (zed)| |

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1398برچسب:,ساعت 1:12 توسط (zed)| |

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،

 

  دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

 

  این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

 

  باید آدمش پیدا شود!

 باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز

گفتنش پشیمان نخواهی شد!

 سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و

 عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

 

 فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با

 

 خودت بِکشی‌اش…

 

 شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

 

 توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

 

 توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند

 

 خواند

 

 توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت

 

 داد

 

 در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های

 

 قشنگ را نشانت داد

 

 برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ

 

می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

 

 بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن

 

 به اعتماد آدم‌ها!

 

 سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…

 

 اما بگذار به سن تو برسند!

 

 بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون

 

این‌که تو را به یاد بیاورند

 

 غریب است دوست داشتن.

 

 و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

 

 وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

 

 و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

 

 به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر،

 

 ما بی رحم ‌تر.

 تقصیر از ما نیست؛

 

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1398برچسب:,ساعت 1:6 توسط (zed)| |

 

 

این که چیزی نبود حاظر بودم جونمم برات بدم ولی

خیلی راهت ولم کردی اگه دوسم داشتی ولم نمکردی

اگه راست میگی الان بیا وضعمو ببین دارم دیونه

میشم

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 23:52 توسط (zed)| |

 

توهم اینجوری قلب منو شکوندی

اومیدوارم کسی قلبتو نشکونه

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 23:35 توسط (zed)| |

 

نگاه کن باقلبم چیکار کردی

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 23:33 توسط (zed)| |

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 23:29 توسط (zed)| |

تو نترس و زن بمان
احمق*ها همیشه زیادند
نترس از تهمت دیوانه*های شهر
که اگر بترسی
رفته رفته
زنِ مردنما می*شوی

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 20:12 توسط (zed)| |

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 20:10 توسط (zed)| |

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 20:5 توسط (zed)| |

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 19:46 توسط (zed)| |

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 19:45 توسط (zed)| |

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 19:43 توسط (zed)| |

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 19:40 توسط (zed)| |

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 19:37 توسط (zed)| |

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 18:17 توسط (zed)| |


Power By: LoxBlog.Com