Love
در هوای سرد زمستان پسر شش ساله ای جلو ی ویترین مغازه ای ایستاده بود . او کفش به پا نداشت و لباس هایش پاره پاره بودند.
زن جوانی از انجا می گذشت. همین که چشمش به پسرک افتاد، ارزو و اشتیاق را در چشمان او خواند.دست کودک را گرفت و داخل مغازه برد و برایش یک جفت کفش و یکدست لباس گرم کن خرید. انها بیرون امدندو زن جوان به پسرک گفت : حالا به خانه برگرد. پسرک سرش را بالا اورد وپرسید :خانم ، شما خدا هستید..!!!؟؟ زن جوان لبخندی زد و گفت:نه ، پسرم من فقط یکی از بندگان او هستم. پسرک گفت :مطمئن بودم که با او نسبتی دارید....
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |

- چت روم عاشقانه یاسی
- بهترین چت روم
- سکوت تنهای شب
- ZED LOVE
- سردرگم
- بلاگ چت
- سایت جوک
- عاشقانه
- ساعت رومیزی ایینه ای
- رقص نور لیزری موزیک
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان Love و آدرس alighafari.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.