Love
نقش پنهان
آه ای مردی که لبهای مرا
از شرار بوسه ها سوزانده ئی
هیچ در عمق دو چشم خامشم
راز این دیوانگی را خوانده ئی
هیچ میدانی که من در قلب خویش
نقشی از عشق تو پنهان داشتم
هیچ میدانی کز این عشق نهان
آتشی سوزنده بر جان داشتم
گفته اند آن زن زنی دیوانه است
کز لبانش بوسه آسان میدهد
آری اما بوسه از لبهای تو
بر لبان مرده ام جان میدهد
هرگزم در سر نباشد فکر نام
این منم کاینسان ترا جویم بکام
خلوتی میخواهم و آغوش تو
خلوتی میخواهم و لبهای جام
فرصتی تا بر تو دور از چشم غیر
ساغری از باده ی هستی دهم
بستری میخواهم از گلهای سرخ
تا در آن یکشب ترا مستی دهم
آه ای مردی که لبهای مرا
از شرار بوسه ها سوزانده ئی
این کتابی بی سرانجامست و تو
صفحه ی کوتاهی از آن خوانده ئی
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در یک شنبه 3 دی 1398برچسب:, ساعت
23:18 توسط (zed)| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |